ساریژ به قلم اکرم رشیدی (آناهیل)
پارت نهم :
قبل از اینکه روجا بتواند از تودرتوی تاریک نگاه نافذ او خارج شود، روگرداند و به طرف ساختمان قدم برداشت، لبهایش را به اکراه زاویه داد و خود را به هدی رساند:
_ چی میگه این مردک؟ مگه اسیر گرفته؟ اصلا بیا بریم...
هدی در حالیکه وسایلش را روی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00تا اینجای داستان به دلم نشست